رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

سوال مهم این روزهای پسرم

سلام عزیزم این و برات می نویسم چون خیلی برام جالبه و امیدوارم وقتی این مطلب رو می خونی بتونی جوابشو بدی این روزا همش ازم این سوال رو می پرسی مامان چه جوری میشه تو شبا از همه دیرتر می خوابی ولی باز از همه زودتر بیداری ؟؟؟   قربون قدت برم چون من مامانم نمی دونم چه روزی ارزش داشتن مامان و کارهایی که مامان انجام میده رو متوجه می شی ولی حتما اون روز می فهمی که وقتی من دیر می خوابم یا اینکه زود پامی شم چه کارهایی و چه فکرایی دارم برای شماها که باید انجام بدم و برای حس وظیفه ام از خوابم هم حاضرم بگذرم.   فدای شما دو تا فرشته ی نازم بشم من   ...
31 شهريور 1398

چکاب پانزده ماهگی رونیا

  سسلام همه جونم اینم نتیجه چکاب پانزده ماهگی شما   رونیا خانم تو چکاب پانزده ماهگی  وزن 10340 گرم - قد 78- دورسر 47.9   البته حدفاصل این دو ماه 3 بار سرما خوردگی شدید گرفتی و آب شدی. الان هنوز همون 8 تا دندون رو داری. خدا جون خودت مراقبش باش.
25 شهريور 1398

اولین روپوش مدرسه - مدرسه مدرسه ما داریم می آییم

سلام همه جونم  که خدا می دونه که من چه قدر برای رفتن به مدرسه تو اضطراب دارم  باورت نمیشه الان دارم فکر می کنم باید زنگ های تفریح برات چی بزارم تو کیفت بخوری ؟ آیا می خوری ؟ گشنه نمونی ؟ و ..... قبلا تو ذهنم بود که شهریور حتما شبا رو خیلی زودتر بخوابیم تا صبح زود بیدار شیم و توخوه صبحونه بخوریم تا تو عادت کنی که چشمت روز بد نبینه از قبل هم داری دیر تر می خوابی . به خصوص الامه که هیات هم میریم. از طرفی هم دغدغه هایی که برای رفت و آمدت داشتم که سرویس رو چی کار کنم ؟ چه جوری شما ها رو سوار سرویس می کنن؟ راننده رو پیدا می کنی ؟ اینم بگمااااااا که خرداد فرم سرویس رو برات تکمیل کرده بودم😁 خلاصه کنم برات  امروز صبح ...
13 شهريور 1398
1